هفتهنامه خبری و بین المللی اکونومیست طی گزارشی به بررسی مساله گرمایش جهانی و متعاقب آن، وقوع جنگ در بعضی مناطق می پردازد. در این گزارش چنین آمده است:
آیا تغییرات آب و هوایی باعث جنگ سوریه یا نسلکشی دارفور شد؟ بدیهی است که این تمام داستان نیست. فرض کنید بشار اسد یا دیکتاتور پیشین سودان عمرالبشیر خودشان در دادگاه لاهه حاضر شوند و گرمایش زمین را دلیل قتل عام صورت گرفته در کشورشان معرفی کنند. چنین دفاع خنده داری شکست خواهد خورد. هیچ کشمکش و ستیزه ای بدون اینکه رهبران دستوری دهند و سربازان ماشه ای را بچکانند رخ نمیدهد. هیچ خشونتی اتفاق نمی افتد مگر اینکه انسان ها انتخاب کنند که مرتکب خشونت شوند.
با وجود این، آنهایی که در کار ارزیابی رویداد های آینده هستند حق دارند هشدار دهند که گرمایش جهانی احتمال وقوع بعضی جنگ ها را بیش از آنچه که می توانست باشد افزایش داده است و احتمال وقوع جنگ های دیگری را نیز در آینده بالا خواهد برد. هرگز نمی توان روی جنگی مشخص دست گذاشت و گفت در نبود تغییرات آب و هوایی این جنگ نیز رخ نمی داد، همانطور که نمی توان سیل یا توفان معینی را به تغییرات آب و هوایی نسبت داد. در عوض میتوان گفت تغییرات آب و هوایی تحولات محیطی را موجب می شود که مناطق را بی ثبات میکند و خطر جنگ را افزایش می دهد.
برخی معتقدند قطب شمال نقطه اشتعال خواهد بود. به تدریج که قله های یخی آب میشوند، ناتو و روسیه حضور نیروی های نظامی شان را در آنجا تقویت می کنند. چین در حال ساخت یک کشتی یخ شکن هسته ای است. در شورای قطب شمال، ششم ماه مه، مایک پمپئو وزیر امور خارجه آمریکا تغییرات آب و هوایی را بیاهمیت تلقی کرد، اما از «رفتار تهاجمی» روسیه در بازگشایی پایگاه های نظامی در منطقه خشمگین بود. اگر گذرگاه شمال غربی برای کشتیرانی باز شود یا در زیر آب های قطب منابع معدنی ای یافت شود که به اندازه کافی ارزشمند باشد، انتظار میرود کشمکش میان قدرتهای بزرگ برای برتری یافتن در ناحیه قطب افزایش یابد.
اما بعید است هیچکدام از اینها منجر به جنگ شود. دولت های دارای سلاحهای هسته ای عاقلانه از هرگونه تحریک بیش از اندازه یکدیگر خودداری می کنند. خطر بزرگتر منازعات ناشی از تغییرات آب و هوا متوجه مناطق دوردستتر، گرمتر و خشکتر جنوب است، که عمدتاً موجب جنگ های داخلی و نه بینالمللی در کشورهای فقیر می شود.
برخی مسائل روشن است؛ متراکم شدن گازهای گلخانهای در اتمسفر در حال افزایش تناوب و شدت خشکسالیها و سیلهای شدید در بعضی مناطق است. وقوع بارانهای فصلی و موسمی بینظمتر و غیرقابل پیشبینیتر شده است.
با خشک شدن تدریجی یک منطقه، ساکنان آن منطقه به زمینهایی هجوم میآورند که به طور سنتی افراد دیگری برای کشاورزی یا چرا مورد استفاده قرار میدادهاند. نزاعها سر برمیآورد، نزاعهایی که بعضی از آنها هماکنون نیز به خشونت گراییده است؛ به ویژه در منطقه ساحل که نوار بزرگی است میان صحرای بزرگ آفریقا و ساوانای سودان. حتی اگر به کشورهایی دور از منطقه ساحل مانند یمن اشاره نکنیم، فشارهای محیطزیستی در کشمکشهای مهلک کشورهای بسیاری همچون بورکینافاسو، چاد، کامرون، مالی، شمال نیجریه و جنوب سودان نقش اساسی دارد. با افزایش دمای جهانی و بیثباتتر شدن وضعیت آبوهوایی، چنین نزاعهایی شایعتر میشود.
چندین عامل دیگر موجب برانگیختن جنگ میشود؛ از جمله فقر، رکود و دولت های ناکارآمد. تفاوتهای قومیتی، تعصب مذهبی و فراهم بودن مواد معدنی ای که بتوان غارت کرد، اغلب خطر جنگ را افزایش می دهد، اما این موارد به طور معمول در کشورهایی به عامل خطر تبدیل می شود که دچار فقر و رکود هستند و دولت مقتدری برای کنترل خشونت ندارند.
خبر خوب اینکه فقر در سراسر جهان کم شده، و نسبت انسان هایی که در جنگ و نزاع های مدنی کشته می شوند به شدت کاهش یافته است؛ به عبارتی از حدود چهار نفر از هر ۱۰۰ هزار نفر طی سال در دهه ۱۹۸۰، به یک نفر از هر ۱۰۰ هزار نفر در دهه گذشته کاهش یافته است. خبر بد اینکه اختلالات مرتبط با آب و هوا احتمالاً بدتر خواهد شد. و اگر منجر به کشمکش بیشتر شود، این امر می تواند چرخه بدی را آغاز کند، زیرا جنگ باعث می شود مناطق فقیرتر شوند و فقر جنگ های آینده را رقم خواهد زد.
منبع: اکونومیست (ترجمه: اعتمادآنلاین)